اسرائیل کنگرۀ ایالات متحده را خریداری کرده است
ترجمه توسط حمید محوی ترجمه توسط حمید محوی

 

تخریب مذاکرات ایالات متحده و ایران

 

نوشتۀ پروفسور جیمز پتراس

مرکز مطالعات جهانی سازی، 14 نوامبر 2013

منطقه: ایالات متحده، خاورمیانه و آفریقای شمالی

تحلیل : ایران

 

http://www.mondialisation.ca/israel-a-achete-le-congres-us-le-sabotage-des-negociations-usa-iran/5358099


گروه سیاسی مدافع اسرائیل مانند کمیتۀ روابط عمومی آمریکا و اسرائیل با بودجۀ نامحدود به هدف منحرف ساختن سیاست آمریکا در منطقۀ خاورمیانه فعالیت می کند.» (جک استراو، عضو حزب کارگر در پارلمان و وزیر اسبق امور خارجۀ بریتانیای کبیر.)

«ایالات متحدۀ آمریکا باید یک بمب اتمی روی ایران پرتاب کند تا این کشور را از برنامۀ هسته ای اش بازدارد.» (شلدون آدلسون، بزرگترین اعطا کنندۀ کمک مالی به حزب جمهوری خواه و بزرگترین گردآورندۀ صندوق مالی برای کمیتۀ مدافعان سیاسی اسرائیل، بیانیه در دانشگاه یشیوا در نیویورک، 22 اکتبر 2013 .

 


مسئلۀ جنگ یا صلح با ایران به تصمیم گیری کاخ سفید و کنگره بستگی دارد. گشایش های صلح آمیز روحانی، رئیس جمهور ایرانی که اخیرا برگزیده شده، در سراسر جهان انعکاس مثبتی داشت، البته بجز در اسرائیل و نزد طرفداران صهیونیست آن در آمریکای شمالی و در اروپا.

نخستین نشست مذاکرات بی هیچ تشنجی برگزار گردید و موجب تحول خوش بینانه ای بین هر دو طرف مذاکره شد. مشخصا به دلیل همین توافق مقدماتی، دولت اسرائیل به جنگ تبلیغاتی اش علیه ایران شدت بخشید. مأموران اسرائیلی در کنگره، در رسانه ها و مدیریت آن به هدف تضعیف روند صلح دست به کار شدند. آنچه در این جا مورد بررسی قرار می دهیم، قابلیت اسرائیل در جنگ هائی است که به شکل نیابتی به کمک ارتش ایالات متحده و هم پیمانانش در ناتو علیه هر دولتی که به برتری نظامی اسرائیل در خاورمیانه، و به ضمیمه سازی خشونت آمیز سرزمین فلسطین معترض شود راه اندازی می کند، و قابلیت آن در حمله علیه هر صدای مخالف که بی هیچ هراسی از مجازات به اجرا می گذارد. برای درک موضوعی که در این مذاکرات صلح مطرح است، باید به نتایج شکست آن فکر کنیم : زیر فشار اسرائیل، واشینگتن در مورد فعال سازی نیروهای نظامی اش اعلام آمادگی کرده است _ به شکل عینی موضوع عبارت است از حملۀ موشکی و اردوی بمباران علیه 76 میلیون ایرانی، به هدف تخریب دولت و اقتصاد آنها _. تهران نیز می تواند در پاسخ به چنین خشونتی، پایگاه های ایالات متحده در منطقه و سامانه های نفتی خلیج را هدف بگیرد، یعنی روندی که می تواند به تحریک بحران جهانی بیانجامد. این چیزی است که اسرائیل خواهان آن است. در اینجا ما با بررسی موضوع برتری نظامی اسرائیل در خاورمیانه آغاز می کنیم، سپس به بررسی قدرت باورنکردنی نفوذ اسرائیل در روند سیاست ایالات متحده می پردازیم، و به همین گونه چگونگی دستکاری در روند مذاکرات امروز، با تکیۀ بیشتر روی قدرت اسرائیل در کنگره.

در زمینۀ برتری نظامی اسرائیل در خاورمیانه

پس از پایان جنگ دوم جهانی، اسرائیل بیش از هر قدرت استعمارگر دیگری در گذشته، بجز ایالات متحده، سرزمین های خاورمیانه و آفریقا را بمباران کرده و به اشغال خود درآورده است. فهرست قربانیان عبارت است از : فلسطین، سوریه، لبنان، مصر، عراق، اردن، سودان و یمن. اگر بخواهیم دولت هائی را نیز بحساب بیاوریم که اسرائیل علیه آنها حمله تروریستی مخفیانه انجام داده، فهرست قربانیان به شکل قابل ملاحظه ای وسعت بیشتری خواهد یافت و باید یک دوجین کشور اروپائی و آسیائی و حتی خود ایالات متحده را نیز به آن بیافزائیم.

گسترۀ قدرت نظامی اسرائیل و قابلیت این کشور در راه اندازی جنگ های دلبخواه تهاجمی همواره همراه است با مجوز تقریبا تمام و کمال. با وجود نقض تکراری حقوق بین الملل، به انضمام جنایات جنگی، اسرائیل هرگز توسط یک دادگاه بین المللی محکوم و یا تحریم اقتصادی نشد زیرا واشینگتن در شورای امنیت سازمان ملل متحد از حق وتو استفاده می کند که در عین حال از پشتیبانی هم پیمانان او در ناتو و اتحادیۀ اروپا نیز برخوردار است. برتری نظامی اسرائیل کمتر به شکوفائی تکنولوژی صنایع نظامی نزد جنگ افروزان بستگی دارد و بیشتر حاصل انتقال و دزدی ساده از تکنولوژی هسته ای، شیمیائی و بیولوژیک و سلاح های ایالات متحده است. تحقیقاتی که توسط رئیس قدیمی سازمان سیا، ریچارد هلمز انجام گرفته نشان می دهد که صهیونیست های فرادریائی، در ایالات متحده و در فرانسه، نقش مهم و استراتژیکی در دزدی و انتقال غیر قانونی فن آوری هسته ای و تجهیزات نظامی برای اسرائیل به عهده داشته اند.

اسرائیل دارای انبار سلاح های بیولوژیک است و به بازرسان بین المللی اسلحه نیز اجازۀ ورود به این انبارها را نمی دهد. اسرائیل در عین حال با تکیه به مداخلات   دیپلماتیک جانبدارانۀ ایالات متحده از پذیرش منشور منع گسترش سلاح های هسته ای و شیمیائی امتناع کرده است. تحت تأثیر فشارهای «اتحادیۀ قدرت های صهیونیستی»، واشینگتن راه هر گونه اعتراض علیه تولید سلاح کشتار جمعی توسط اسرائیل را مسدود کرده است. در واقع، ایالات متحده با نقض قوانین بین المللی، اسرائیل را به سلاح های استراتژیک کشتار جمعی مجهز می سازد تا آن را علیه همسایگان خود به کار برد.

طی نیم قرن گذشته، کمک های نظامی ایالات متحده و انتقال تکنولوژی به اسرائیل از مرز 100 میلیارد دلار گذشته است. طی جنگ 1973، برای نجات اسرائیل، مداخلات دیپلماتیک و نظامی ایالات متحده امری حیاتی بود. طی سال 1976 لیندون جانسون با مردود دانستن دفاع از ناو اطلاعاتی «یو ا س اس لیبرتی» که به تجهیزات رزمی مسلح نبود و توسط کشتی های جنگی در آب های بین المللی و هواپیماهای جنگی اسرائیلی (زیر پرچم دروغین) با بمب ناپالم مورد حمله قرار گرفته بود، به یمن مشاوران صهیونیست جانسون پیروزی بزرگی را از آن اسرائیل ساخت. به دلیل بی مجازات ماندن اسرائیل، حتی وقتی که نظامیان ایالات متحده را به هلاکت می رساند، در نتیجه دست هایش برای راه اندازی جنگ های تجاوز کارانه و تسلط بر همسایگانش باز می ماند، و می توان بی آن که ترسی از مجازات داشته باشد، دست به هر گونه عملیات تروریستی بزند و رقیبانش را در سر تا سر جهان به قتل رساند.

برتری نظامی انکار ناپذیر اسرائیل موجب گرایش چندین کشور همسایه به همکاری با آن شد : مصر و اردن عملا به عنوان متحد به خدمت اسرائیل درآمدند، به انضمام رژیم های سلطنتی خلیج (مترجم : خلیج فارس) که در سرکوب رژیم های ملی گرا و مدافع فلسطین در منطقه در کنار اسرائیل قرار گرفتند.

مهمترین عامل تعیین کننده در جهش و تثبیت قدرت اسرائیل در خاورنزدیک فن آوریهای نظامی نبوده، بلکه برد سیاسی و نفوذی است که توسط میانجیگران و آدم هایش در ایالات متحده اعمال می کند. جنگ های واشینگتن علیه عراق و لیبی، و به همین گونه پشتیبانی کنونی از مزدوران مسلح علیه سوریه، سه مخالف ناسیونالیست و لائیک مهم را قربانی تمایلات برتری جویانه اش کرد.

اسرائیل با کسب قدرت ، و تداوم اشغال سرزمین فلسطین، نگاه خود را به سوی شرق منعطف می سازد تا آخرین مانع سیاست استعماری اش را ویران کند : یعنی  ایران.

دست کم از دو دهۀ پیش، اسرائیل از مأمورانش در خارج خواسته است که دست به تخریب ایران بزنند و با قتل متخصصان علمی، با بمباران مراکز نظامی و آزمایشگاه ها و محاصرۀ اقتصادی جامعۀ ایران را بی ثبات سازند.

پس از آنکه اتحادیۀ قدرتهای صهیونیستی موفق شدند که سال 2003  ایالات متحده را به جنگ علیه عراق تشویق کنند _ با تکه پاره کردن عینی جامعۀ مدنی عراق و کشتار بیش از یک میلیون عراقی _ تخریب لبنان (حزب الله) و دولت لائیک سوریه را به اجرا گذاشتند تا با منزوی سازی ایران، حملۀ دیگری را تدارک ببینند. سال 2006  در حالی که هزاران شهروند لبنانی را به قتل رساندند، ولی با وجود پشتیبانی دولت ایالات متحده و اردوی تبلیغاتی بی بند و بار، حملۀ اسرائیل به لبنان  با شکست مواجه شد. از آنجائی که تحت تأثیر شکست در لبنان دچار هیستری شده بود و برای جبران شکست در مقابل حزب الله، و ترمیم روحیۀ از دست رفته، سال 2008-2009  اسرائیل نوار غزه را اشغال کرد و _ بزرگترین زندان جهان با سقف باز به روی آسمان _ بخش بزرگی از آن را به ویرانی کشاند.

در فقدان توان نظامی برای حمله به ایران، اسرائیل مأمورانش را به کار گماشته تا واشینگتن را برای حمله علیه تهران بفریبند. رهبران نظامی گرا در تل آویو امکانات سیاسی خود را در ایالات متحده بسیج کرده اند تا طرح تخریب ایران، یعنی آخرین رقیب خطرناک برای برتری اسرائیل در خاور نزدیک را تدارک ببینند.

استراتژی اسرائیل و اتحادیۀ قدرت های صهیونیستی بر آن است تا با بکار بستن مأمورانش در قوۀ اجرائیه و به همین گونه از طریق خریداری کردن آن و کنترل کنگره راه را برای برخورد بین ایران و ایالات متحده هموار سازد. کنترل اتحادیۀ قدرت های صهیونیستی روی رسانه ها، اردوی تبلیغاتی آن را تشکیل می دهد : هر روز نیویورک تایمز و واشینگتن پست برای تبلیغات جنگی اسرائیل مقاله منتشر می کنند. اتحادیۀ قدرت های صهیونیستی وزارت امور خارجۀ ایالات متحده را تشویق می کند تا کشورهای دیگر در ناتو را به درگیری با ایران وادارد.

جنگ نیابتی اسرائیل علیه ایران : فشار سیاسی ایالات متحده، تحریم اقتصادی و تهدید نظامی

کمترین ابعاد جنگ اسرائیل علیه ایران عبارت بوده است از ترور سایبرنتیکی، قتل متخصصان علمی ایران توسط مأموران مزدور در بطن گروه های تروریست و گفتارهای دائمی سیاستمداران اسرائیلی و خیل بله قربان بله قربان گویان آنها. در خارج از اسرائیل، این اردوی جنگی انعکاس اندکی روی افکار عمومی داشته است. جنگ اسرائیل علیه ایران اکیدا به قابلیت این کشور در متأثر ساختن سیاست ایالات متحده به وسیلۀ مأموران محلی، گروه هائی که در کنگره نفوذ دارند و از طریق گزینش کارمندان برای پست های کلیدی در وزارت خزانه داری، تجارت و دادگستری، و پست هائی مانند مشاور امور خاور نزدیک.

اسرائیل نه قادر به راه اندازی اردوی تحریم مؤثری علیه ایران است و نه می تواند با اعمال نفوذ در قدرتهای بزرگ دست به چنین کاری بزند. تنها ایالات متحده باقی می ماند که می تواند چنین تحریماتی را سازماندهی کند. تسلط اسرائیل بر خاور نزدیک کاملا به بسیج نمایندگانش در ایالات متحده بستگی دارد که تضمین تبعیت کامل نمایندگان برگزیده در رابطه با منافع اسرائیل و به ویژه در رابطه با مسائل مرتبط به رقبای اسرائیل در منطقه به عهدۀ آنها واگذار شده است.

با گزینش جایگاه های استراتژیک، شهروندانی با «ملیت مضاعف آمریکائی-اسرائیلی» از وضعیت خودشان به عنوان شهروند آمریکائی استفاده کرده و پست های عالی را در بطن دولت را به خود اختصاص می دهند، و بر این اساس مستقیما در اتخاذ سیاست های مرتبط به اسرائیل دخالت دارند. به عنوان اسرائیلی، فعالیت هایشان منطبق بر فرامین تل آویو است. در دولت بوش (2001-2008) این مقامات عالی، «مقدما اسرائیلی» بر پنتاگون حاکم بودند (پل ولفوویچ، دوگلاس فیت)(1)، امور امنیتی خاور نزدیک (مارتین اندیک، دنیس راس)(2)، دفتر معاون رئیس جمهور (لوی لیبی ملقب به اسکوتر)(3)، وزارت خزانه داری (استوارت لیوی)(4) و امنیت ملی (میچل شرتوف)(5).

در دولت اوباما «مقدما اسرائیلی» شامل دنیس راس، راهم امانوئل(6)، دیوید کوهن(7)، مشاور امور خزانه داری جک لو ملقب به «جک مارباز» (8)، مشاور امور تجاری پنی پریتزکر و میچل فرومن (9) در مقام نمایندۀ تجاری، و دیگران.

قدرت نیابتی اسرائیل در بطن قوۀ مجریه با تسلطش بر کنگره قابل مقایسه است. خلاف برخی منتقدان، اسرائیل نه متحد و نه مشتری ایالات متحده است. مناسبات نامتقارن طی نیم قرن گذشته گواه بر این واقعیت است. به دلیل مأموران پر نفوذ در کنگره و در بطن قدرت مجریه، اسرائیل طی سی سال گذشته بیش از 100 میلیارد دلار از ایالات متحده دریافت کرده، یعنی بیش از 3 میلیارد دلار در سال. پنتاگون فن آوری نظامی پیشرفته به اسرائیل منتقل کرده و پای ثابت چندین جنگ به حساب اسرائیل بوده است. خزانه داری ایالات متحده با تحمیل محاصرۀ اقتصادی مانع سرمایه گذاری هائی شد که پتانسیل بهره برداری بسیار زیادی در خاور نزدیک داشت (ایران، عراق و سوریه) و بر این اساس بخش کشاورزی، صنعتی و شرکت های نفتی را محروم شدند، یعنی درآمدی معادل 500 میلیارد دلار.

کاخ سفید زندگی بیش از 4400 سرباز ایالات متحده را در جنگ عراق قربانی کرد، یعنی در جنگی که توسط نمایندگان اسرائیلی و به خواست رهبران اسرائیلی راه اندازی شده بود. وزارت امور خارجۀ از مناسبات دوستانه و پر درآمد با یک میلیارد و نیم مسلمان جهان قطع نظر کرد تا از اشغال غیر قانونی و نظامی خاک فلسطین در کرانۀ باختری رود اردن و اورشلیم توسط نیم میلیون اشغالگر یهودی پشتیبانی کند.

پرسش استراتژیک این است که چرا و چگونه رابطۀ یکجانبه بین ایالات متحده و اسرائیل حتی در صورتی که به ضرر منافع استراتژیک ایالات متحده تمام شده این همه به طول انجامیده است؟ فوری ترین و مهمترین پرسش این است که چگونه این مناسبات تاریخی نامتعادل تحریم های آمریکا علیه ایران و گفتگو پیرامون موضوع هسته ای را متأثر می سازد؟

ایران و مذاکرات صلح

بی گمان رئیس جمهور ایرانی که به تازگی انتخاب شده و وزیر امور خارجه با اهداء امتیازات اساسی به عنوان تضمین برای کاربست صلح آمیز انرژی هسته ای آماده مذاکره برای پایان بخشیدن به مخاصمات هستند. آنها اعلام کردند که حاضرند تولید اورانیوم خیلی غنی شده را تقلیل بدهند و حتی متوقف کنند، و از تعداد سانتریفوژ هایش را بکاهند، و باز هم حتی به بازرسان به شکل سرزده اجازۀ بازرسی دهند و پیشنهادات امیدوار کنندۀ دیگر. دولت ایران برنامۀ عملیاتی با اهداف نهائی در چهار چوب توافقات اولیه را پیشنهاد کرد، و کاترین اشتون نمایندۀ عالی امور  خارجۀ اتحادیۀ اروپا نیز نخستین نشست را امیدوارکننده دانست.

دولت ایالات متحده پس از دعوت ایران و نخستین نشست، واکنش های متناقضی از خود نشان داد. برخی تفاسیر فردی به احتیاط آن را مثبت ارزیابی کردند، برخی دیگر موضع سخت گیرانه ای نشان دادند و چندان تشویق کننده نبودند. صهیونیست ها در دولت آمریکا مانند جک لو، مشاور امور خزانه داری اصرار دارد که تحریم ها تا زمانی که ایران تمام خواست های ایالات متحده (یعنی اسرائیل) را بپذیرد ادامه یابد. کنگرۀ خریداری شده به رهبری اتحادۀ قدرت های صهیونیستی پیشنهادات امیدوار کننده و انعطاف پذیر ایران را نپذیرفتند و روی گزینش راه حل نظامی و روی انحلال قطعی تمام برنامۀ هسته ای قانونی و صلح آمیز ایران پافشاری کردند. موضع گیری اتحادیۀ قدرتهای صهیونیستی بر اساس مختل ساختن مذاکرات است. از همین رو، کنگره تحریم های اقتصادی تازه و شدیدتری را برای خفه کردن اقتصاد نفتی ایران به تصویب رساند.

 

چگونه اسرائیل از طریق هیئت های عملیات سیاسی اش کنگره را تحت نظر داشته و طرح جنگ علیه ایران را به پیش می برد؟

قدرت صهیونیستی از قدرت آتش مالی اش برای تحمیل سیاستی که کنگره باید در خاور نزدیک بکار ببندد و به همین گونه برای نظارت بر سنای ایالات متحده که یک میلیمتر از منافع اسرائیل فاصله نگیرد استفاده می کند. ابزار کار قدرت صهیونیستی برای خرید نمایندگان برگزیدۀ ایالات متحده کمیتۀ عملیات سیاسی است.

به یمن اتخاذ تصمیم دادگاه عالی به سال 2010، کمیتۀ عملیات سیاسی صهیونیستی مبالغ هنگفتی را برای انتخاب و یا کنار زدن نامزدهای انتخاباتی اختصاص می دهد. این کمیته برای اسرائیل کار می کند. تا وقتی که این بودجه ها مستقیما به نامزدهای انتخاباتی پرداخت نشود، این کمیتۀ عملیات سیاسی صهیونیستی مبالغی را که خرج کرده اند و چگونه خرج کرده اند را می توانند پنهان نگهدارند و آشکار نسازند. گمانه زنی های محتاط بودجه های مستقیم و غیر مستقیمی که مرتبط به مناسبات کمیتۀ عملیات سیاسی صهیونیستی و پارلمانی های ایالات متحده می شود را نزدیک به 100 میلیون دلار طی 30 سال گذشته اعلام کرده اند. اتحادیۀ قدرت صهیونیستی این بودجه ها را عموما به قوۀ قضاویه هدایت می کنند و ب هویژه به اعضای کمیتۀ کنگره که در سیاست خارجی دخالت دارند و به ویژه نمایندگانی که به امور خاور نزدیک می پردازند.

بی هیچ شگفتی، بیشترین امتیازات مالی در کنگره از بودجۀ اتحادیۀ قدرت صهیونیستی از آن آنهائی می گردد که فعالانه از سیاست های اسرائیل دفاع کرده اند. در کشورهای دیگر، چنین انتخاباتی جرم محسوب می شود و برای هر دو طرف چنین جرمی موجب زندانی شدن هر دو خواهد شد. ولی در ایالات متحده  خرید و فروش رأی مردان سیاسی «لابی گری» نام دارد، قانونی و آزاد است. بخش قضائی دولت ایالات متحده به تجمع در یک عشرتکدۀ لوکس یا فروش به ضرب چکش حراج تقلیل یافته ولی اینجا سرنوشت  زندگی هزاران انسان است که بازی گرفته شده.

گروه صهیونیستی پشتیبانی نمایندگان کنگره را در سطخ گسترده خریداری کرده است : از 435 عضو اتاق نمایندگان، 219 نفر به ازای رأی موافق برای اسرائیل پول دریافت کرده اند. بزهکاری نزد 100 سناتور از این حد نیز فراتر است، زیرا 94 نفر از آنها به ازای وفاداری به اسرائیل پول دریافت کرده اند.

گروه صهیونیست به همان شکلی که به حساب جمهوری خواهان پول می ریزد به حساب دموکراتها نیز پول واریز می کند و به همین علت به شکل باور نکردنی از هر دو سو به نفع اسرائیل رأی موافق صادر می شود به انضمام جنایات جنگی مثل بمباران غزه و لبنان و به انضمام 3 میلیارد دلار در سال از حساب مالیات دهندگان آمریکائی برای تل آویو.

دست کم 50 سناتور بین 100000 و یک میلیون دلار هر یک از کمیتۀ قدرت صهیونیستی طی این دهه های اخیر پول دریافت کرده اند. در ازای رشوه هائی که گرفتند برای بیش از 100 میلیارد دلار بودجه برای اسرائیل رأی داده اند...علاوه بر «خدمات و پرداخت» های دیگر. نمایندگان پارلمان ارزان تر هستند : 25 نمایندۀ پارلمان بین 238000 و 500000 دلار دریافت کرده اند، در حالی که بقیه خرده پول گرفته اند. رقم دریافت شده هر اندازه باشد نتیجه یکیا ست : اعضای کنگره متن را از سوی مشاوران صهیونیست در کمیتۀ عملیات سیاسی، قدرت های بزرگ صهیونیستی دریافت می کنند. آنها از تمام جنگ های اسرائیل در خاور نزدیک پشتیبانی می کنند و به محرک و مشوق تجاوزات ایالات متحده به نفع اسرائیل تبدیل می شوند.

سخت ترین قانونگذاران و پر نفوذترینشان بالاترین سهم ها را می گیرند : سناتور مارک کیرک(10) (که بمب روی تهران را پیشنهاد کرد) با 925000 دلار دریافتی از کمیتۀ عملیات سیاسی در رأس فهرست لاشخورها قرار دارد، در پی او جان مک کین(11) (که بمب روی دمشق را پیشنهاد کرد) با 771000 دلار قرار دارد، در حالی که سناتور میچ مک کانل، کارل لوین، رابرت منندز، ریچاردد وربان (12) و صهیونیست دوستان دیگر هیچ شرمی نخواهند داشت که وقتی مشاوران صهیونیست در کمیتۀ عملیات سیاسی از راه برسند، کاسۀ گدائی شان را دراز کنند. نمایندۀ فلوریدا، ایلینا روز لهتینن (13) با 238000 دلار در رأس فهرست دیده می شود و با موضوع گیری صد در صد مدافع اسرائیل رکورد دار است و از خود نتانیاهو نیز جنگ طلب تر است.

اریک کانتور (14) با 209000 دلار برای «جنگ برای اسرائیل» با قربانی کردن جان آمریکائی ها و کاهش بازنشستگی برای سالخوردگان. استنی هویر (15) مأمور نظم اقلیت در اتاق کنگره 144000 دلار دریافت کرد تا چند دموکراتیک مردد را به صف طرفداران اسرائیل باز گرداند. رئیس اکثریت، جان بوهنر(16) 130000 دلار دریافت کرد تا همین کار را در مورد جمهوری خواهان انجام دهد.

اتحادیۀ قدرت صهیونیستی مبالغ هنگفتی را برای تنبیه و تخریب یک دوجین پارلمانی معترض که در مقابل جنگ های اسرائیل و فهرست مسخره آمیز نقض حقوق بشرش مقاومت کرده اند، خرج کرده است.

اتحادیۀ قدرت صهیونیستی میلیون ها دلار در اردوهای فردی خرج کرده، و نه تنها برای تأمین مالی نامزدهای اپوزیسیون که قول وفاداری به اسرائیل داده اند، بلکه برای اردوی اتهام زنی به منتقدان اسرائیل. این اردوها در مبهم ترین بخش ایالات متحده تدارک دیده می شود، حتی در اکثر بخش های جامعۀ سیاهان آمریکائی یعنی جائی که منافع صهیونیست های محلی و نفوذ آنها کاملا در حد صفر است.

چیزی شبیه کمیتۀ عملیات سیاسی، سوپر کمیتۀ عملیات سیاسی، رئیس حزب یا سازمان مدنی قابل مقایسه با آن که بتوانند مانع قدرت ستون پنجم اسرائیل شود وجود ندارد. بر اساس پرونده های آرشیو شده توسط پژوهشگر با شهامتی مثل گرانت اسمیت(17) در مرکز مطالعات سیاسی خاورمیانه، وقتی موضوعی به اسرائیل مرتبط می باشد، وزیر امور قضائی قاطعانه از بکار بستن قوانین فدرال  _ دست کم از سال 1963 _ امتناع می کند، یعنی قانونی که کار مخفیانۀ شهروندان ایالات متحده را برای یک دولت دیگر جرم دانسته و فرد خاطی سزاوار پیگرد قانونی می گردد.

از سوی دیگر اتحادیۀ قدرت های صهیونیستی با تکیه به آنچه معادل آن را در فرانسه «اتحادیۀ بین المللی علیه نژاد رستی و ضد یهود» می نامند، با موفقیت وزیر دادگستری، اف بی آی و آژانس امنیت ملی را تحت فشار قرار داده تا در مورد شهروندانی که نظریۀ دزدی سرزمین فلسطین را مطرح کرده اند و یا در رابطه با بزهکاری صهیونیست ها در نظام سیاسی ایالات متحده انتقاد کرده اند، تحقیق به عمل آید و تحت پیگرد قانونی قرار گیرند.

بزهکاری و تخریب دموکراسی در ایالات متحده توسط «رسانه های معتبر» نیز صورت می گیرد. استیو لادمن، منتقد رسانه ها، در تحقیقی که دربارۀ  نیویورک تایمز انجام داده است، رابطۀ مستقیم بین اسرائیل و رسانه ها را یادآور شده است.

روزنامه نگاران اصلی (ظاهرا «عادل و متعادل») که دربارۀ اسرائیل گزارش تهیه می کنند مناسبات خانوادگی و سیاسی با این کشور دارند و مقالاتشان چیزی بجز تبلیغات نیست.

اتان برونر(18)، روزنامه نگار تایمز که پسرش در ارتش دفاعی اسرائیل خدمت کرده، یکی از مداحه گویان قدیمی دولت صهیونیست است. ایزابل کرشنر(19)، روزنامه نگار تایمز که نوشته های او گوئی مستقیما از وزارت امور خارجۀ اسرائیل صادر شده، این روزنامه نگار همسر هیرش گودمن(20) مشاور رژیم نتانیاهو برای «مسائل امنیتی» است. رئیس دفتر تایمز در اورشلیم، جودی رودورن(21) در کمال آسایش در یک خانه به متعلق به اجداد یک خانوادۀ فلسطینی زندگی می کند که از زندگی در این شهر قدیمی محروم شده اند.

موضع گیری خدشه ناپذیر نیویورک تایمز برای هواداری از اسرائیل پوشش سیاسی و توجیه کافی برای سیاستمداران بزهکار فراهم می سازد تا بر طبل جنگ برای اسرائیل بکوبند. جای شگفتی نیست که نیویورک تایمز و به همین گونه واشینگتن پست به شکل گسترده برای بی اعتبار سازی و تحقیر مذاکرات ایالات متحده و ایران بسیج شده اند. این رسانه ها فضای وسیعی را برای صرف و نحو یکجانبۀ سیاستمداران اسرائیلی و سخن گویان آمریکائی شان فراهم ساخته اند، و از سوی دیگر با دقت خردمندانه ترین آرا و نظریات دیپلمات های قدیمی و باتجربه، فرماندهان نظامی خسته از جنگ و نمایندگان جهان تجارت و محافل دانشگاهی را حذف می کنند.

برای درک دشمنی کنگره با مذاکرات پیرامون موضوع هسته ای ایران، و تلاش هایش برای به شکست کشاندن آن با تحمیل تحریم های مسخرۀ جدیدتر، باید به سر منشأ مشکلات برویم، یعنی بیانیه های مردان کلیدی و سیاسی اسرائیل که خط مشی گماشتگانشان را در دولت ایالات متحده تعیین می کنند.

در پایان اکتبر 2013، آموس یادلین(22) رئیس اسبق اطلاعات وزارت دفاع اسرائیل اعلام کرد که باید بین «بمب یا بمباران» انتخاب کنیم _ و این پیغامی که بود که فورا توسط 52 نفر از رؤسای اصلی سازمان های یهودی آمریکائی دریافت و تأیید شد [دیلی آلرت، 24 اکتبر  2013] _ 22 اکتبر 2013، وزیر اطلاعات اسرائیل، یووال استینیتز(23) خواستار تحریم های جدید سخت علیه ایران شده است. او تأکید داشته است که ایالات متحده باید از این تحریمات به عنوان اهرم در مذاکره با ایران استفاده کند و این کشور را مجبور سازد که کاملا برنامۀ انرژی هسته ای و غنی سازی اش را متوقف ساخته و از آن قطع نظر کند.

وزیر دفاع اسرائیل موشه یالون(24) اعلام کرده است که «اسرائیل هیچ توافقی که به ایران اجازۀ غنی سازی اورانیوم بدهد را نخواهد پذیرفت». در نتیجه، موضوع گیری اسرائیل تهدید ایران به جنگ (از طریق ایالات متحده) است، اگر فورا برنامۀ هسته ای اش را متوقف نسازد. این سیاست موضع گیری تمام اتحادیۀ عملیات سیاسی و سوپر اتحادیۀ عملیات سیاسی صهیونیستی مدافع اسرائیل و کمیتۀ روابط عمومی آمریکا و اسرائیل را تعریف می کند که در عین حال بیانیه های کنگره را دیکته می کند. در نتیجه، این جریان صهیونیستی مجازات های اقتصادی سنگین تری را برای ایران به تصویب رسانده است تا مذاکرات را به شکست بکشانند.

آنهائی که رشوه های کلانتری گرفته اند از همه پرخاشجو تر هستند : سناتور مارک کیرک(925379 دلار) نویسندۀ طرح قانون مجازات های اخیر از ایران اکیدا خواسته است که تمام طرح برنامۀ هسته ای و بالیستیک خود را تعطیل کند. او اعلام کرده است که سنا «باید با یک سری جدید از تحریم های اقتصادی به پیش برود و تمام درآمدها و ذخیرۀ دولت ایران را هدف بگیرد»[فیناسیال تایمز، 18 اکتبر 2013، صفحۀ 6].

اتاق نمایندگان قانون محدودیت شدید ایران در فروش مهمترین کالای صادراتی اش یعنی نفت را به تصویب رسانده است. در این مورد نیز محور اسرائیل_اتحادیۀ قدرت صهیونیستی_ کنگره در پی تحمیل  طرح جنگ اسرائیل به مردم ایالات متحده است.

پایان اکتبر 2013، نخست وزیر جان کری طی هفت ساعت با نخست وزیر اسرائیل نتانیاهو گفتگو داشت. جان کری تن لش به او قول داده است که برای ارتقاء طرح اسرائیل بکوشد و برنامۀ غنی سازی هسته ای ایران را از بین ببرد.

برای مقابله با اردوی تحریم اقتصادی و نفت ایران که توسط بارکش های اسرائیل در کنگره سازماندهی شده، دولت ایران قراردادهای سخاوتمندانه ای به ایالات متحده و شرکت های نفتی اروپائی پیشنهاد کرده است [فینانسیال تایمز، 29 اکتبر 2013. صفحۀ 1]. مقررات پروتکسیونیست موجود در حال جذف شدن است. بر اساس شرایط جدید، شرکت های خارجی خودشان مناطقی را که برای بهره برداری مناسب می بینند انتخاب می کنند و یا در طرح های ایرانی شرکت می کنند. بر این اساس ایران امیدوار است که طی سه سال آینده دست کم 100 میلیارد دلار سرمایه گذاری را جلب کند. این کشور با ثبات دارای بزرگترین ذخائر گاز و چهارمین ذخیرۀ نفت جهان است. در حال حاضر به دلیل تحریم های ایالات متحده (یعنی اسرائیل)، تولید از 3،5 میلیون بشکه در روز طی 2011 به 2،58 میلیون بشکه در روز طی 2013 کاهش داشته است.

پرسش این است که آیا شرکت های چند ملیتی در ایالات متحده و اروپا قدرت اعتراض به دست یازی اتحادیۀ قدرت صهیونیستی به سیاست تحریم آمریکائی – اروپائی را دارند یا نه؟

تا اینجا، اتحادیۀ قدرت صهیونیستی بر این سیاست تسلط داشته و با بکار بستن تهدید، باج خواهی و اعمال فشار روی تصمیم گیرنده های ایالات متحده شرکت های چند ملیتی را به حاشیه رانده. چنین امری عملا شرکت های ایالات متحده را از بازار پر درآمد ایران محروم کرده است.

نتیجه

ایالات متحده و 5 کشور دیگر که با ایران وارد مذاکره شده اند با مانع بزرگی روبرو هستند که عبارت است از قدرت اسرائیل در کنگره. طی ده های گذشته، مأموران اسرائیلی وفاداری اکثر اعضای کنگره را خریداری کرده اند و به آنها آموخته اند که چگونه مخالفت ها، علامات و طرح های جنگی جنگ سالاران تل آویو را بازشناسی کرده و از آن تبعیت کنند.

این «محور جنگ» خسارات زیادی به جهان وارد ساخته و موجب مرگ میلیون ها انسان در جنگ های ایالات متحده در خاور نزدیک، آسیای جنوبی و آفریقای شمالی شده است.

بزهکاری خشن و ورشکستگی سیستم قضائی که به شکل گسترده شناخته شده است، و بی گمان چنین وضعیتی برای ایالات متحده حاصل فرمانبرداری از یک قدرت خارجی بوده است. آنچه از واشینگتن باقی مانده یک دولت دست به سینه، تنزل یافته، تحقیر شده توسط شهروندان خود می باشد. اگر کنگره همچنان زیر کنترل اتحادیۀ قدرت صهیونیستی باقی بماند، و یک بار دیگر مذاکرات بین ایران و ایالات متحده را با قطعنامه های خصمانه جدید تخریب کند، ما، مردم ایالات متحده بخاطر آن باید بهای مالی و جانی سنگینی بپردازیم.

زمان آن فرا رسیده است که دست به کار شویم. زمان آن فرارسیده تا به پا خیزیم و نقش کمیتۀ عملیات سیاسی صهیونیستی و اسرائیلی، سوپر کمیتۀ عملیات سیاسی صهیونیستی و نقش 52 سازمان یهودی آمریکائی در خریداری کردن کنگره و تبدیل نمایندگان ما به خدمتگذاران طرح های جنگی اسرائیل را افشا کنیم. در حال حاضر به شکل آشکاری منتقدان ما سکوت اختیار کرده اند و حتی نشریات آلترناتیو نیز در این زمینه فعال بنظر نمی رسند. مدارک به شکل باز قابل دسترسی و جنایات نیز انکار ناپذیرند. مردم ایالات متحده نیازمند رهبران سیاسی واقعی و با شهامت هستند تا بزهکاران را برکنار سازند و نمایندگان پارلمان را به نمایندگی منافع مردم ایالات متحده تشویق کنند.

James Petras 

جیمز پتراس : پروفسور قدیمی جامعه شناسی در دانشگاه بینگهامتن در نیویورک. آخرین کتاب او در ترجمۀ فرانسه : چهرۀ پنهان جهانی سازی : امپریالیسم در قرن بیست و یکم (پاراگون.2002). و آخرین کتاب به زبان انگلیسی

 

پی نوشت :

1)      Paul Wolfowitz, Douglas Feith

2)      Martin Indyk, Dennis Ross

3)      « Scooter » Lewis Libby

4)      Stuart Levey

5)      Michael Chertoff

6)      Rahm Emanuel

7)      David Cohen

8)      « The Snake Jack » Jack Lew

9)      Penny Pritzker , Michael Froman

10)   Mark Kirk

11)   John McCain

12)   Mitch McConnell, Carl Levin, Robert Menendez, Richard Durban

13)   Ileana Ros-Lehtinen

14)   Eric Cantor

15)   Steny Hoyer

16)   John Boehner

17)   Grant Smith

18)   Ethan Bronner

19)   Isabel Kershner

20)   Hirsh Goodman

21)   Jodi Rudoren

22)   Amos Yadlin

23)   Youval Steinitz

24)   Moshe Yaalon






November 21st, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی